آیا Atomic Heart ارزش تجربه دارد؟

بازی Atomic Heart
بعد از مدت‌ها انتظار، بالاخره بازی Atomic Heart برای کنسول‌ها و رایانه‌های شخصی عرضه شد. همچنین باید اشاره کنیم که این بازی همون روز اول عرضه روی سرویس گیم‌پس قرار گرفته. بنابراین اگه می‌خواید این بازی رو روی ایکس باکس تجربه کنید، فقط کافیه اشتراک گیم‌پس داشته باشید. اما آیا Atomic Heart ارزش بازی کردن داره؟ با ما همراه باشید تا با نقد و بررسی این بازی ببینید به سلیقه‌تون می‌خوره یا نه!

داستان Atomic Heart

این بازی در دنیای عجیب و نوآورانه‌ی خودش، شما رو در نقش یک کهنه سرباز جنگ جهانی در سال 1955 قرار میده. دست سرنوشت، این سرباز سابق جنگ جهانی را به آرمان شهری می‌برد که شوروی پس از رسیدن به قله‌های فناوری، اون رو ساخته. در این شهر، هوش مصنوعی و ربات‌ها حرف اول را می‌زنند و شوروی آن‌ها را برای فتح دنیا و کسب درامد ساخته. اما همه چیز آن طور که باید پیش نمی‌رود. در میان حمله ربات‌های مخوف به این یوتوپیا، شما وظیفه نجات شهر و پرده‌برداری از علل این جنایت دارید. Atomic Heart در همان سکانس‌های اولیه‌ی بازی، متوجه شباهت‌هایی بین اتمسفر این شهر و لوکیشن‌های سری محبوب Bioshock می‌شوید که برای طرفداران سری بایوشاک یک تجدید خاطر لذت‌بخش به شمار میاد. متاسفانه شروع جذاب داستان و محیط چشم‌نواز بازی، قربانی شخصیت‌پردازی سطحی و ریتم تند روایت آن می‌شوند. در واقع در اواسط بازی ممکن است داستان بازی به قدری براتون بی‌اهمیت بشه که به لطف گیم‌پلی بایوشاک‌طور(!) Atomic Heart آن را به پایان برسانید.

گیم‌پلی Atomic Heart

سلاح‌های بازی با پیشرفت در خط داستانی در دسترس شما قرار می‌گیرند و برای همین، به نوعی انگیزه برای جلو بردن بازی درون شما ایجاد می‌شود. ترکیب قدرت‌های خاص کرکتر و اسلحه‌ها، گان‌پلی و مبارزات جذابی رو با خودشون به ارمغان آوردن. و با وجود این که باس‌فایت‌های کمی توی بازی قرار دارن، زدن این باس‌ها از خفن‌ترین لحظات بازی هست. با گشتن در محیط بازی می‌تونید بلوپرینت ساخت و اپگرید اسلح‌های مختلفی رو هم پیدا کنید. همچنین المان‌های نقش‌آفرینی البته به صورت محدودتر نسبت به عناوین AAA سبک RPG، در Atomic Heart‌ دیده میشن. از ستون‌های اصلی گیم‌پلی باید به دستکش کرکتر اصلی اشاره کرد که قابلیت‌های متعددی داره، از لوت کردن به شکل آهنربایی تا حرف زدن با او و حتی حمله به دشمنان و اسکن محیط. باید اعتراف کنم که یکی از جذاب‌ترین بخش‌های کاوش محیط، لوت کردن هستش و تنها دلیلش وجود همین دستکش جذابه. Atomic Heart اگر باز کردن قفل‌ها یا همان Lockpick که اتفاقا از نکات جذاب گیم‌پلی هستند را از پازل‌های Atomic Heart‌ فاکتور بگیریم، سایر معماها چندان چنگی به دل نمیزنن. این پازل‌های محیطی گاهی پلیر رو با کمبود بیش از حد سرنخ مواجه می‌کنه که می‌تونه کلافه کننده باشه! دنیای سندباکس Atomic Heart‌ برخلاف اکثر بازی‌های هم‌سبک که از کمبود محتوا رتج می‌برن، بیشتر درگیر شلختگی محتوا شده مراحل بازی را می‌توانید طبق سلیقه خود پیش ببرید و اگر خواستید بدون ایجاد سروصدا و درگیری پیش برید، می‌تونید به صورت مخفی‌کاری وارد عمل شید. اما در کل می‌تونیم به لول دیزاین یا همون طراحی مراحل بازی ایرادهای متعددی بگیریم، چرا که به وضوخ میشه دید که سازنده‌ها از تمام پتانسیل Atomic Heart‌ استفاده نکردن و می‌تونستیم در زمینه‌ی طراحی مراحل، با عنوانی به شتد جذاب‌تر همراه باشیم.

موسیقی و صداگذاری

موسیقی‌های بازی توسط میک گوردون افسانه‌ای ساخته شدن که طرفدارهای ولفنشتاین و Doom به خوبی ایشون رو می‌شناسن. صداگذاری محیط، ربات‌ها و هیولاها و باس فایت‌ها نیز به خوبی انجام شده است و موسیقی‌های هیجان‌انگیز گوردون در مواقع رویارویی با دشمنان، به خصوص باس‌فایت‌ها، لذت مبارزات را چندین برابر کرده است. بنابراین در زمینه موسیقی و صداگذاری با یکی از بهترین عناوین امسال روبه‌رو هستیم.

گرافیک و جلوه‌های بصری

Atomic Heart گرافیک و نورپردازی، به خصوص روی کنسول‌های نسل نهمی، جاییست که Atomic Heart بدون شک می‌درخشه. چه در راهروهای مخوف باشید، چه در دنیای آزاد شهر، جلوه‌های بصری این بازی هر لحظه می‌تونه شما رو مجذوب خودش کنه. انعکاس نور، جزئیات مکان و اشیاها و بافت اون‌ها در یک کلام فوق‌العادس. البته باید به این نکته اشاره کنم که متاسفانه مشکلات فنی در بازی هر چند مدت به چشم می‌خورند. این موضوع رو شاید بشه با ارفاق زیاد تا حد زیادی ازش چشم پوشی کرد اما ممکنه افرادی که روی این موضوع حساسن رو از بازی زده کنه.

سخن آخر

می‌تونیم Atomic Heart‌ رو عنوانی بدونیم که شیفتگان ژانر شوتر اول شخص قطعا ازش لذت می‌برن. با توجه به این که این بازی اولین پروژه‌ی بزرگ و مهم استودیوی Mundfish هست و در نظر گرفتن نکاتی که توی این مقاله بهشون اشاره کردیم، قطعا با بازی بی‌نقصی روبه‌رو نیستیم. اما شوتری که المان‌های تخیلی رو همانند سری بایوشاک پیاده کنه و با موسیقی‌های بی‌نقص آدرنالین خون رو ببره بالا، همون چیزی بود که ما طرفداران شوتر اول شخص بهش نیاز داشتیم.

دیدگاهتان را بنویسید