گربهای ولگرد و تنها به دور از خانواده و گم شده در کوچههای پر نور نئونی، که حال برای یافتن راه بازگشتش به سمت خانه و خانواده خود مجبور شده است راز باستانی یک شهر مرموز سایبری رو حل کند. این خلاصهای از داستان بازی Stray بود که در ادامه قراره این اثر زیبا را از تمامی زاویه دیدهای ممکن مورد بررسی قرار دهیم.
در عنوان Stray دیگر مهم نیست که کلاً طرفدار گربهها باشید یا نه، چرا که موضوعی که انکار ناپذیر است، این است که نمیتوانید واقعیت بامزه بودن گربهها را رد کنید و طبیعتاً از این موضوع آگاه هستید که این موجودات بامزه معمولا هرکاری که دوست داشته باشند را انجام میدهند و به اطرافشان توجه و اهمیت خاصی نشان نمیدهند و شاید دانستن همین موضوع باعث شده است که استودیوی BlueTwelve در جدیدترین اثر خود به سراغ روایت داستانی رفتند که نه تنها تا به حال کمتر استودیویی حتی به آن فکر کرده است، بلکه تا به امروز معدود بازیهایی هستند که حتی به گربهها اشاره کرده باشند چه برسد به این موضوع که شخصیت اصلی بازی خود را یک گربه قرار دهند.
با این حال استودیوی BlueTwelve با تکیه بر بامزه و تو دل برو بودن گربهها بازی Stray را در سال 2020 معرفی کرد؛ اثری که شخصیت اصلی آن یک گربه نارنجی رنگ در دنیایی پساآخرالزمانی است. عنوان Stray از لحظه شروع معرفی به سرعت توانست به یک بازی مورد انتظار برای بسیاری از بازیکنان تبدیل شود و باعث شد که حجم بسیاری از بازیکنان سرتاسر دنیا به دنبال کردن کوچکترین اخبار مربوط به آن بپردازند، اما حالا که بازی به انتشار رسیده باید ببینیم که آیا این اثر توانسته انتظارات دنبالکنندگان خود را برآورده کند یا به زبانی دیگر توانسته یک شبیهساز گربه قابل قبولی باشد؟
جلوههای بصری Stray
اگر که تا به حال به تصاویر موجود از بازی Stray نگاهی انداخته باشید طبیعتاً اول از هر چیز دیگری مجذوب ظاهر رنگارنگ و چشمنواز آن خواهید شد، اما چیزی که باید به آن توجه کنید که ممکن است برایتان غیرقابل پیشبینی نیز باشد، این است که برخلاف ظاهر، این عنوان به هیچ وجه یک ماجراجویی شیرین را به دنبال نخواهد داشت چرا که همانطور که بالاتر گفته شد، بازی Stray یک عنوان پساآخرالزمانی محسوب میشود. زیرا در اینجا مدتها است که اثری از هیچ انسانی دیده نشده است و به همین دلیل دنیای Stray به طور کلی شکل دیگری به خود گرفته است. شما در شهری سایبرپانکی به نام Old City قرار دارید که به عنوان آخرین پناهگاه برای انسانها بنا شده است اما خب متاسفانه نتوانسته به هدف خود برسد چرا که موجوداتی ناشناخته با نام “Zurk” توانستهاند هرآنچه که در این دنیا بوده و نبوده را از فلز گرفته تا گیاهان را ببلعند، که همین موضوع باعث میشود بازیکنان بتوانند خطر را در همه جا احساس کنند.
داستان بازی
در لحظه اول شروع بازی، گربهی نارنجی رنگ ما در کنار چند گربهی دیگر که به نظر میرسد خواهر و برادرهای او باشد در محیطی امن از خواب بیدار میشود. بعد از دنبال کردن چند سکانس ابتدایی بازی که هدف از آن آموزش اصول کلی بازی به شماست، گربهی ما در لحظه عبور از یک مانع لیز خورده و به دل شهر Old City سقوط میکند. از اینجاست که همین اتفاق ساده رنگ و بوی جدیدی به روند داستان بازی میدهد و گربه نارنجی ما که حال کاملا تنها شده، توجهش به سمت اتفاقات جالبی جلب میشود که همین امر باعث میشود یک سری حوادث عجیب پشت سرهم برای او پیش آید.
پس اگر بخواهیم خلاصه راجب داستان بازی بگوییم، میشود گفت که داستان شروع بسیار درخشانی دارد و فوقالعاده نیز ادامه پیدا خواهد کرد. گربه داستان ما بعد از ملاقات با رفیق رباتی شکل خود، درگیر یک سری مسائل میشود که این امر به جذابیت داستان بازی اضافه خواهد کرد. قراردادن ترتیب اتفاقات پشت سر یکدیگر بسیار هوشمندانه بوده، اما با این حال متاسفانه پایان بازی نتوانسته آن طوری که باید رضایت بخش باشد و ممکن است یک سری سوالات در ذهن شما در طول مسیر بازی مطرح شده باشد که متاسفانه حتی بعد از به اتمام رساندن بازی باز هم بیجواب باقی بماند.
نکتهای که به نظر بنده این عنوان را بیش از پیش جذاب کرده است، این است که شما یک گربه جادویی، عجیب یا جهش یافته نیستید بلکه یک گربه کاملا معمولی هستید اما با همه اینها میتوانید مانند گربههای واقعی کارهای هوشمندانه ای انجام دهید و طبیعتاً میتوانید دقیقاً مانند یک گربه واقعی به انجام خرابکاری نیز بپردازید. لحظات بسیاری در سرراه شما قرار خواهد گرفت که شما را ترغیب میکند بیخیال وظایف یا ماموریتی که در حال انجام آن هستید بشوید و تنها مانند یک گربه مشغول بازی شوید. شما میتوانید مبل و فرشها را مثل یک گربه واقعی بخراشید، خودتون رو برای شهروندان شهر Old City لوس کنید یا گربهای آزار دهنده باشید و وسایل خانهها را به هم بریزید، پس همانطور که متوجه شدید گیمپلی بازی توانسته دقیقا شما را جای یک گربه نارنجی رنگ بامزه یا حتی آزاردهنده قرار دهد اما قسمت مورد علاقه من از گیمپلی این بازی میو میو کردن است، بله حتی برای میو کردن هم در این بازی دکمهای انتخاب شده است.
گیمپلی Stray
جدا از تمامی مراحل، گیمپلی این بازی به قدری زیبا و واقع گرایانه طراحی شده است که در عین حال سادگی میتواند به شکل عجیبی برای شما لذت بخش باشد و شما را مجبور کند که بیخیال داستان و مراحل بازی شوید و ساعتها فقط از گربه بودن خود لذت ببرید و Stray نیز از همین موضوع استفاده میکند تا بتواند به شما در این دنیای تاریک مقداری دلگرمی و آرامش بدهد. به طور کلی گیمپلی این بازی بر دو اصل اساسی استوار است، اول سبک پلتفرمینگ (سکوبازی) در هنگام تعقیب و گریزها و اصل دوم حل معماها، در نتیجه در این اثر شما همواره باید در حال حرکت باشید، از موانع سر راه خود به هر شکلی رد شوید تا بتوانید به مسیر خود ادامه دهید. گهگاهی نیز ممکن است در این مسیر به بنبست یا دری بسته برسید که در این مواقع باید مانند یک گربه فکر کنید و عمل کنید تا با حل کردن معماهای جذاب بازی بتوانید به راه خود ادامه دهید.
اگر که با شنیدن کلمه “معما” از این بازی دلسرد شدید، باید بگویم که یکی از نقاط قوت Stray طراحی استاندارد معماهای آن است، پس اگر از آن دسته از افراد هستید که علاقهای به معماها یا پازل ندارند یا حتی از آن متنفر هستند باید بگویم که نگران این موضوع نباشید چرا که تمامی معماها ساده و منطقی هستند و همانطور که بالاتر گفته شد تنها کاری که باید بکنید این است که مانند یک گربه فکر کنید. همانطور که گفته شد، قسمتهایی از روند بازی که شامل مراحل خطی میشوند بسیار راحت هستند.
بهطور کلی عنوان Stray به هیچ وجه یک بازی چالش برانگیز نمیتواند باشد، اما دقیقا نکته مثبت بازی هم همین موضوع است که شما میتوانید این بازی را وقتی حوصلهای ندارید، خستهاید یا مثل من زمانی که میخواهید ریلکس کنید و کمی استراحت به ذهنتون بدید بازی کنید. چرا که تجربه کردن گشتوگذاری در یک شهر سایبرپانکی بسیار زیبا آن هم به عنوان یک گربه بامزه، میتواند برای هر شخصی بسیار آرامش بخش باشد. به همین دلیل هم بوده که مراحل بازی به گونهای طراحی شدهاند که سخت یا چالشبرانگیز نباشند. این موضوع را هم باید ذکر کنم که شما در پشت سر گذاشتن مراحل کاملا تنها نیستید، بلکه یک ربات کوچکی را در کوله پشتی خود حمل میکنید به نام B-12 که شما را در این مسیر همراهی میکند و اکثر صحبتهایی که با سایر شخصیتهای این بازی دارید به کمک این ربات صورت میگیرد و شما را راهنمایی کرده و علاوه بر ترجمه دیالوگهای رباتها به شما قابلیت پاسخ دادن به آن ها را نیز میدهد.
البته برای من یکی از زیباییهای ابتدایی بازی برقراری ارتباط با دنیای اطراف خود به شکل یک گربه واقعی بود. برای مثال اگر به در بستهای رسیده بودید و میخواستید کسی به شما کمک کند و در را برایتان باز کند، باید روی آن را با پنجههای خود میخراشیدید تا شاید توجه کسی را بتوانید به خود جلب کنید. اما یک بار دیگر میگویم که هیچکدام از این تکنیکها و گیمپلیها آنقدر دشوار یا پیچیده نیستند که شما را اذیت کنند و شما به آسانی میتوانید در کمتر از 5 ساعت بخش داستانی این بازی را کامل کنید.
حرف آخر؛ آیا Stray ارزش تجربه دارد؟
بازی Stray همانطور که گفته شد یک اثر طولانی نیست و طبیعتاً قیمت یک اثر طولانی را هم ندارد اما با توجه به این موضوع که تیم سازنده آن تیمی مستقل هستند واقعا لیاقت تحسین شدن را دارند. در پایان باید بگویم که نمیتوان گفت Stray یک اثر کاملا بینقص است چرا که استودیوی BlueTwelve میتوانست قدری بیشتر بر روی تنوع مراحل بازی تمرکز کند و یک مقدار روند بازی را از تعقیب و گریزهای تکراری خارج کند و احساس میشد که نتوانسته از تمامی پتانسیل بازی استفاده کند اما میتوان این عنوان را اثری دانست که بیشتر از هر چیز دیگری به کمک اتمسفر گیرا و محیط و گیمپلی جذاب خود میتواند تاثیر عجیبی بر مخاطبان خود بگذارد و علاوه بر آن، این موضوع که بتوانید در نقش یک گربه بازی کنید فوقالعاده جذاب است که شبیه به آن را در هیچ عنوان دیگری نمیتوانید پیدا کنید.